بایدامشب به غزلهای نگاهت برسم
.
کاش آن لحظه که در حسرت باران بودم
ابری از کوی تو می آمد و می شد نفسم
.
«ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری »
چه کسی گفت که من اهل هوا و هوسم
.
تا که آزادیم آوازه ی این شهر شود
کاشکی گوشه ای از قلب تو میشد قفسم
.
می روم سربه بیابان بگذارم بی تو
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده,قسم
.
لمس دستان تورا چشم ترم کم دارد
دلم عمریست که بی روی تو ماتم دارد.
برچسب : لمس دستان تو,لمس دستان تو وسوسه شیطان نبود,من و لحظه لمس دستان تو, نویسنده : 9ehsaseman13561 بازدید : 429